یک سخنی از حضرت علی علیه السلام شنیدم با این مضمون که امیدتون به چیزی که بهش امید ندارید بیش از چیزی باشه که بهش امید دارید .
گاهی انقد به نشدن ها فکر میکنم که واقعا همه ی انگیزه و امیدم به آینده ته میکشه . کلافه میشم . خسته میشم . تو سرم پر از سر و صدا میشه
میدونی این روزا عطش دارم . ولی همه نمیخوان که بشه .
مائده بهم میگفت باید خدا بخواد .
ولی بنده های خدا حتی حرفی هم ازش نمیزنن .
این یه قصه ی تکراریه .
باورت میشه من به ث و ج حسرت میخورم
به س حتی
یه وقتایی همه ی دنیا سکوت میکنن . الان همون موقع هاست
که به جهت گریز اندکی از فکرو خیال سرمو میکنم تو گوشی . یه وقتا گریه میکنم .
حال ندارم از تختم بیام بیرون .
این مواقع حس میکنم تمام نورون های توی سرم درد میکنن.
وقت اذانه . خدایا خودت بهم رحم کن . انا عبدک الضعیف
درباره این سایت